کاربرد روش شناسی سیستمی چندگانه در پژوهش های مدیریت

چکیده

“روش شناسی چندگانه ” عنوانی است که محققان تحقیق در عملیات انتقادی برای کاربرد همزمان روش شناسی های مختلف تحقیق برای مداخله در هر “موقعیت مساله” به کار گرفته اند. این محققان بر این باورند که می توان ضمن درنظرگرفتن نقاط قوت و ضعف روش شناسی های مختلف باتوجه به مبانی نظری آنها وعلی رغم ریشه داشتن در پارادایم های مختلف،این روش شناسی ها را به صورت مکمل برای بهبود یک موقعیت مساله به کار گرفت.
امروزه مدیران با چالشهایی همچون پیچیدگی و پویایی فزاینده در ماهیت سازمانها و صنایع، مسائل غیر ساختار یافته و عدم اطمینان محیطی مواجه هستند. در چنین شرایطی درک، بررسی وتجزیه و تحلیل مسائل سازمانی و تدوین راهبردهای مناسب، کاری دشوار قلمداد می شود.
روش شناسی های سیستمی مانند تحقیق در عملیات، تئوری پیچیدگی، سایبرنتیک و پویایی شناسی به تنهایی قادر به حل وفصل مسائل سازمانی نیستند. آنها کارآمدی لازم را در مواجهه با شرایط ویژه سازمانهای امروزی ندارند. مدیران از این رو نیازمند رویکردهایی نوین و خلاقانه هستند. آنها باید ورای پارادایم های حاکم، امکان بهره مندی از نقاط قوت روششناسی های مختلف برای مواجهه با چنین شرایطی را فراهم سازند. روششناسی سیستمی چندگانه در قالب پارادایمی نوین و متأثر از پارادایم انتقادی علوم اجتماع، مدیران و پژوهشگران حوزه سازمان و مدیریت رادر شناخت وضع موجود و مطلوب و ارائه راهکارهایی مناسب توانمند می سازد. در این مقاله با معرفی مبانی فلسفی اینگونه روش شناسی‌ها و دشواری های مربوط به آنها، الگو های مختلف ایجاد یک روششناسی سیستمی چندگانه و اصول حاکم بر آنها ارائه میگردد.

واژگان کلیدی:

روش شناسی چند گانه، موقعیت مساله، روش شناسی سیستمی

مقدمه

روششناسی های سیستمی اولیه مانند تحقیق در عملیات، تئوری پیچیدگی، مهندسی سیستم و پویایی شناسی سیستم ، روش شناسی های سیستمی سخت معروف هستند. آنها ریشه درپارادایم اثبات گرایانه داشته و عموماً در پی بهبود وضعیت یک سیستم عمل میکنند. در چارچوب این پاردایم، مسائل سیستمی ماهیتی ساده داشته اند. هدف سیستم نیز قابل تعریف و اجماع می باشد.
مدیران سازمان ها تأکید دارند که بستر فعالیتهای سازمانها با پیچیدگی و پویایی فزاینده ای روبه رو است. ایشان اذعان دارند که عملکرد نامناسب، در قبال پیچیدگی و پویایی میتواند نتایج تأسف باری را برای سازمانها به همراه داشته باشد. پیامدهای چنین وضعیتی به طور وسیع در ادبیات مدیریت راهبردی و سیاستگذاری مورد توجه قرارگرفته است (رامیرز و همکاران، ٢٠٠٨ ( محققان برای اینگونه مسائل، ویژگیهایی را شناسایی نمودند که می توان به موارد زیر اشاره نمود (روزنهد و مینگرز، ٢٠٠١)

  • وجود کنشگران متعدد
  • دیدگاه های متعدد
  • وجود علائق متضاد
  • وجود متغیرهای مهم و غیرملموس
  • وجود عدم اطمینان های زیاد

در راستای درک و بررسی مسائلی با چنین ماهیتی، در اوایل دهۀ ٧٠ راه برای ظهور رو ش شناسی های سیستمی نوین فراهم گردید. به واقع محققان دریافتند که رویکردهای سیستمی موجود برای مواجهه با چنین مسائل قابلیت لازم را ندارد. در همین راستا رویکردهای سیستمی نرم با هدف ساختاردهی مسائل سیستمی پا به عرصه وجود گذاشتند(رامیرز و همکاران،۲۰۰۸)
روش شناسی سیستم های نرم یا (SSM) راهکاری برای حل مساله در دنیای واقعی است. مباحث SSM با تحقیق در عملیات نرم در ارتباط است. مسائل دنیای واقعی بسیار پیچیده، چندبعدی، متعامل و انتزاعی هستند که تصور ارائه این مسائل به صورتی ساختارمند بسیار دشوار است. برای حل این مسائل، نیاز به رویکردهایی کمی-کیفی است که در حوزه روش تحقیق آمیخته قرار دارد.
ازسوی دیگر با تکامل روش شناسی های سیستمی همسو با افزایش پیچیدگی در مسائل وماهیت سیستمها، محققان این حوزه به سمت ایجاد رویکردهای سیستمی چندگانه متمایل شده اند. به اعتقاد ایشان میزان پیچیدگی و عدم اطمینان در سیستمها و مسائل مربوط به آنها بسیارزیاد است. با توسل به یک روش شناسی یا روش نمیتوان، به تجزیه و تحلیل و حل وفصل آنها پرداخت. در همین راستا، با وجود کمبود در روش شناسی های سیستمی منفرد میتوان به کمک تفکر سیستمی انتقادی و استفاده از روش شناسی های سیستمی چندگانه آنها را توسعه داد همچنین نیاز به ارتقاء رویکرد کل گرایانه و ظهور رویکرد رهایی بخش در عرصه سیستمی ضروری است.از اینرو در اواخر دهۀ ٧٠ و اوایل دهۀ ٨٠ شاهد شکل گیری روششناسی های سیستمی چندگانه یا فراپاردایمی و توسعۀ ادبیات مربوط به آنها هستیم (جکسون، ٢٠٠٣ )
رویکرد چندگانه نامی است که به شیوه ی تلفیق و پیوند دادن فنون، روشها و روششناسیها ازالگوهای تفکر سیستمی همانند یا متفاوت، داده شده است، که میتوان به کارهای مینگرز( ۱۹۹۷ )، مینگرز و بروکلسبی( ۱۹۹۶ )، جکسون،(۱۹۹۷) را از میان دیگران اشاره کرد.
رویکرد چندگانهای که روشهایی را از سرتاسر طیف رویکردهای سیستم سخت – نرم را تلفیق می کند، در میان کارهای مینگرز ( ۱۹۹۷ )، مورانو و مینگرز( ۲۰۰۲ )، بروکلسبی( ۱۹۹۵ )، بروکلسبی و کامینگز( ۱۹۹۷ )، لین و اولیوا( ۱۹۹۸ ) دیده میشود. همچنین در طول سالهای اخیر، دغدغه ها و بحث هایی در میان اعضای جامعه ی پویایی شناسی سیستم در مورد پیوندهای پویایی شناسی سیستم با سایر روش رویکردهای سیستمی و درباره موقعیت، نقش و اصول فلسفی آن در نظریه های اجتماعی گسترده تر وجود داشته است.(لین واولیوا،۱۹۹۸) رویکرد پویایی های سیستم نرم (SSDM) حاصل یک روش شناسی سیستمی از تلفیق دو رویکرد سیستمی، از دو الگوی تفکر سیستمی مختلف پویایی شناسی سیستمی (SD)ورویکرد سیستم های نرم(SSM) است. با تلفیق بعضی ازمراحل پویایی شناسی سیستمی و رویکرد سیستم های نرم، در چارچوب عقلانی رویکردی سینرژتیک برای مقابله با شرایط مسئله ساز و پیچیده ی اجتماعی فراهم شده که این روکردبه طور عمده براساس کارهای اقدام پزوهی طولانی مدت رودریگرز-آلوا درموسسه سیستمی آند است که در سال۱۹۹۲ شروع و با ظهور رسمی رویکرد پویایی های سیستم نرم در سال۱۳۹۹ به اوج رسید. (رودریگز-اولوا،۲۰۰۵)

به این مطلب امتیاز دهید
تعداد کل آرا: 1 میانگین امتیاز: 5